. . .

منزل از یاد رفته ام

ببار،امشب ببار

شلید اشک تو مرا غسل دهد وپتک سازد

شاید بارانت نقطه  چینی شود تا به او  برسم

تعریف زندگی عوض شده است

تا گریه نکنم ،نوازشم نمی کنند

تا قصد رفتن نداشته باشم،نمی گویند بمان

تا بیمار نشوم،گل برایم نمی آورند

تا کودک هستم ،باید همه را دوست بدارم

و وقتی بزرگ شدم ،دوست داشتن را برایم جرم میکنن

تا نروم، قدرم را نمی دانند وتا نمیرم،نمی بخشنم

 ای آسمان ببار

تا هرکس به اندازه پیاله اش پاک شود